ترجمه مقاله

مک

لغت‌نامه دهخدا

مک . [ م َ ] (اِمص ) مکیدن بود. (لغت فرس چ اقبال ص 277). به معنی مکیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). مَص ّ. مَک ّ. مک زدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔبعد شود. || یکبار مکیدن . (ناظم الاطباء).و رجوع به مِک شود. || (فعل امر) امر به مکیدن هم هست یعنی بمک . (برهان ). امر از مکیدن هم است . (آنندراج ). امر از مکیدن . (فرهنگ رشیدی ). || (نف ) مکنده را نیز گویند که فاعل مکیدن باشد. (برهان ) (از آنندراج ). مکنده . (فرهنگ رشیدی ). اسم فاعل مرخم : شیرمک . پستان مک . (فرهنگ نظام ) :
یابد ز تو جواب نعم سائل نعم
از پیر سالخورده تا طفل شیرمک .

سوزنی .


ترجمه مقاله