ترجمه مقاله

مگرمج

لغت‌نامه دهخدا

مگرمج . [ م َ گ َ م َ ] (اِ) نهنگ که به عربی تمساح گویند و این مشترک است در هندی غایتش به جیم فارسی مخلوط است . (آنندراج ). تمساح و تساچه و اژدر. (ناظم الاطباء) :
گردن شکسته ای که به نسبت وزیر اوست
از پای تا به سر چو مگرمج همه گلوست .

شفیع اثر (از آنندراج ).


ترجمه مقاله