ترجمه مقاله

میانه کار

لغت‌نامه دهخدا

میانه کار. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) میانه رو. معتدل . مقتصد. که کار نه به افراط کند و نه به تفریط. که در کارها حد وسط برگزیند. که در اعمال و اقوال میانه روی و اعتدال پیش گیرد :
در دنیا سخت سختی و در دین
بس سست و میانه کار و هنجامی .

ناصرخسرو.


میانه کار همی باش و بس کمال مجوی
که مه تمام نشد جز ز بهر نقصان را.

ناصرخسرو.


و رجوع به میانه رو شود.
ترجمه مقاله