ترجمه مقاله

میانه گیر

لغت‌نامه دهخدا

میانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه حد وسط اختیار کند و از دو طرف افراط و تفریط برکنار ماند. (یادداشت مؤلف ). آن که میانه ٔ دو چیز متضاد را می گیرد و نه مایل به این می شود و نه به آن . (ناظم الاطباء). آنکه از افراط و تفریط دور باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). میانه رو. معتدل . مقتصد. و رجوع به میانه رو شود.
ترجمه مقاله