ترجمه مقاله

میان بر

لغت‌نامه دهخدا

میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) برنده ٔ میان . || راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است . اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت . راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف ).
- راه میان بر ؛ راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف ).
- میان بر زدن راهی ؛میان بر کردن راهی . (از یادداشت مؤلف ).
- میان بر کردن ؛ پیمودن فاصله ٔ دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه . پیمودن اقصر فاصله . به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن .(از یادداشت مؤلف ).
- || مقابل کف بر کردن . بریدن درختی بالاتر از کف زمین . (یادداشت مؤلف ).
|| هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند. || حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیه ٔ شرفنامه ص 420) :
به کم مدت از کار پرداختند
میانبر ز پیکر برانداختند.

نظامی .


ترجمه مقاله