ترجمه مقاله

میره

لغت‌نامه دهخدا

میره . [ رَ /رِ ] (اِ) میر. خواجه و رئیس و کدخدا. (ناظم الاطباء). به معنی خواجه باشد که کدخدا و رئیس است . (برهان ). خواجه . خداوند. کدخدا. بزرگ . (یادداشت مؤلف ). خواجه و بزرگ باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
یکسره ، میره همه باد است و دم
یکدله ، میره همه مکر و مریست .

حکیم غمناک (از فرهنگ اسدی ص 526 ح ).


تو زیرخسب میره ابا سهل دیلمی
من گرچه دیلمی نیم او را برادرم .

سوزنی .


چون خاصه ٔ خدمت تو شایم
زی میره و میر چون گدایم .

خاقانی .


|| صاحب خانه . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). || کاروان غله . میرة. رجوع به میرة شود. || یگانگی و موافقت و اتحاد. (ناظم الاطباء). || در لهجه ٔ لری ، شوی . شوهر. بعل . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله