ترجمه مقاله

میرک

لغت‌نامه دهخدا

میرک . [ رَ ] (اِ مصغر) میر کوچک . امیر کوچک . فرمانروایی که زیردست فرماندهی دیگر است . || نام و لقبی از نامها و القاب ایرانی . لقب گونه ای بوده است . (یادداشت مؤلف ). و ظاهراً «ک » در آخر میر نشانه ٔ تحبیب و یا تفخیم است : امیر خراسان حاجبی را فرمان داد که رو میرکان سنجری را گوی [ یعنی طاهر حمدوی و محمد حمدون نبیره ٔ مرزبان را ] تا گوی زنند. (تاریخ سیستان ).
ترجمه مقاله