ترجمه مقاله

میقاب

لغت‌نامه دهخدا

میقاب . (ع ص ) مرد بسیار آب آشامنده . (منتهی الارب ، ماده ٔ وق ب ) (از آنندراج ). مردی که آب بسیار آشامد. (ناظم الاطباء). || زن گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن احمق و گول . (ناظم الاطباء). || زن فرزند احمق زاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که فرزندان احمق زاید. (ناظم الاطباء). || زن فراخ شرم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || سیرالمیقاب ؛ سیر یک شباروز پیوسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیری که یک شبانه روز پیوسته بود. (ناظم الاطباء).
- بنوالمیقاب ؛ فحش است مر تازیان را. (ناظم الاطباء). بنومیقاب دشنام است . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله