ترجمه مقاله

میقعة

لغت‌نامه دهخدا

میقعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) چوبی که جامه کوبند. (دهار). چوب گازر که بر وی جامه کوبد. (منتهی الارب ، ماده ٔ وق ع ) (آنندراج ). چوب گازر که بدان جامه کوبند. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). || پدواز. (برهان ). کرسی . (یادداشت مؤلف ). کرسی باز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نشیمن باز. (ناظم الاطباء). آنجای که باز شکاری نشیند. (یادداشت مؤلف ). آنجا که باز نشیند از چوب یا از خشت . ج ، مواقع. (مهذب الاسماء). || خایسک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چکش . چکوچ . رجوع به چکش شود. || سنگ فسان دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). المسن الطویل . (زمخشری ). || سوهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله