میلاو
لغتنامه دهخدا
میلاو. (اِ) شاگرد. (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). به معنی شاگرداست که در مقابل اوستاد باشد. (برهان ) :
میلاو منی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه میلاو.
اوستاد زمانْش میلاو است
شیر گردون ز هیبتش گاو است .
|| خدمتکار. (ناظم الاطباء).
میلاو منی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه میلاو.
رودکی .
اوستاد زمانْش میلاو است
شیر گردون ز هیبتش گاو است .
ابوسعید ابوالخیر.
|| خدمتکار. (ناظم الاطباء).