ترجمه مقاله

میناکار

لغت‌نامه دهخدا

میناکار. (نف مرکب ) میناساز. (ناظم الاطباء). استادی که کار مینائی کرده باشد. (آنندراج ). آنکه میناکاری کند. کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید. (انجمن آرا). رجوع به میناساز و میناگر شود. || کار کرده و ساخته با مینا. مینا کار کرده . (آنندراج ). آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد :
شیشه ٔ ما محتسب از بس که بر دیوار زد
کرد میناکار آخر خانه ٔ خمار را.

ملاطاهر غنی (از آنندراج ).


- خانه ٔ میناکار ؛ خانه ای که در آن میناکاری شده باشد.
- قصر میناکار ؛ قصری که در آن میناکاری شده باشد.
ترجمه مقاله