ترجمه مقاله

میویزج

لغت‌نامه دهخدا

میویزج . [ می زَ ] (معرب ، اِ) میویزک . حب الراس . اسطافیس اغریا. زبیب الجبل . زبیب بری . (یادداشت مؤلف ). زبیب الجبل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). هو الزبیب الجبلی و فی شربه خطر. حار یابس فی الثالثة. الشربة منه ثلاث حبات ... (از بحر الجواهر). ضرس العجوز. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 335). و رجوع به مترادفات این لغت شود.
ترجمه مقاله