میگر
لغتنامه دهخدا
میگر. [ م َ / م ِ گ َ ] (ص مرکب ) سازنده ٔ می . (ناظم الاطباء). مُخَمِّر. (منتهی الارب ). آن که می بسازد و آن را کَلال نیز خوانند و این در هندوستان شایع است پس از توافق لسانین بود. (آنندراج ) :
باده نوشان پارسایان ضروری گشته اند
زانکه میگر دردی خم را بپالاید همی .
باده نوشان پارسایان ضروری گشته اند
زانکه میگر دردی خم را بپالاید همی .
میرخسرو (از آنندراج ).