ترجمه مقاله

می زدن

لغت‌نامه دهخدا

می زدن . [ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب )شراب خوردن . می خواری کردن . باده خوردن :
با عشق محرمیم چه خیزد ز دست عقل
خود کیست شحنه چون می با پادشا زنیم .

قاآنی .


ما خیمه به صحرای میامی زده ایم
با چنگ و رباب می پیاپی زده ایم .

(منسوب به ملک الشعراء بهار).


ترجمه مقاله