ترجمه مقاله

ناامید شدن

لغت‌نامه دهخدا

ناامید شدن . [ اُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست شستن . سرخوردن . امید بریدن . قنوط. خیبت . اِتئاس . نومید شدن . یأس . استیآس . اَیس . اِبلاس . مأیوس شدن :
تنش تیره و روی و مویش سپید
چو دیدش دل سام شد ناامید.

فردوسی .


بیامد بنزدیک پیل سپید
شهنشاه چین شد ز جان ناامید.

فردوسی .


چنین پاسخش داد دیو سپید
که از روزگاران مشو ناامید.

فردوسی .


موی سپید چیست ندانی نشان مرگ
زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد.

جمال الدین اصفهانی .


ترجمه مقاله