ترجمه مقاله

نابردن

لغت‌نامه دهخدا

نابردن . [ ب ُ دَ ] (مص منفی ) نبردن . انتقال ندادن . ماندن . باقی گذاشتن :
به مادر چنین گفت پس جنگجوی
که نابردن کودکان نیست روی .

فردوسی .


ترجمه مقاله