ترجمه مقاله

نابینائی

لغت‌نامه دهخدا

نابینائی . [ حامص مرکب ] کوری . عمیاء. ضرارة. (دهار) :
کان به نابینائی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد.

(گلستان ).


ترجمه مقاله