ناخنه برداشتن
لغتنامه دهخدا
ناخنه برداشتن . [ خ ُ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بریدن ناخنه ٔ چشم :
یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی .
هر چه در چشم عمر ناخنه بود
ناخن قهر تو عیان برداشت .
یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی .
؟ (از لغت نامه ٔ اسدی ص 479).
هر چه در چشم عمر ناخنه بود
ناخن قهر تو عیان برداشت .
مجیر بیلقانی .