ترجمه مقاله

ناخن پیرای

لغت‌نامه دهخدا

ناخن پیرای . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گاز. (لغت اسدی ). ناخن چین . (آنندراج ). آلتی است برای بریدن و زدن ناخن . (شعوری ). افزاری باشد که استادان سرتراش و حجام ناخن بدان گیرند. (برهان قاطع). از ناخن + پیرای ، پیراینده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مقراضی که بدان ناخن میگیرند. (ناظم الاطباء). دست افزاری باشد که حجامان بدان ناخن ببرند. (جهانگیری ). || و آن میل درازی است که سرش پهن و تیزاست . (فرهنگ نظام ). || (نف مرکب ) حجام و سرتراش را گویند، همچنانکه باغبان را بستان پیرای خوانند. (برهان قاطع). سرتراش و مزین . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله