نادار
لغتنامه دهخدا
نادار. (نف مرکب ) مفلس . محتاج . (آنندراج ). مفلس . مقروض . پریشانحال . گدا. بی نوا. تهیدست . فقیر. مسکین . آن که دارای مال و دولت نباشد. (ناظم الاطباء). فقیر. بی نوا. (فرهنگ نظام ). ارزانی . ندار. مقابل دارا. || زمین دار و کشاورز فقیر و بی بضاعت . (ناظم الاطباء).