ترجمه مقاله

نادب

لغت‌نامه دهخدا

نادب . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ندب . (اقرب الموارد). رجوع به ندب شود. || آن که می گرید بر مرده و محاسن او را برمیشمرد. (از اقرب الموارد). نوحه سرای . نوحه گر. که بر مرده گریه و زاری و نوحه سرائی میکند. || کسی که میخواند کسی را به کاری و برمی انگیزاند او را به امری . (از اقرب الموارد)(از منتهی الارب ): ندبه الی امر؛ دعاه و رشحه للقیام به و حثه علیه ، و ندبه الی الحرب ؛ وجهه فهو نادب . (اقرب الموارد). تحریض کننده . برانگیزاننده . || مرد سبک در حاجت . || مرد زیرک و گرامی . (ناظم الاطباء). رجوع به ندب و ندوب و ندباء شود.
ترجمه مقاله