نادر دامغانی
لغتنامه دهخدا
نادر دامغانی . [ دِ رِ ] (اِخ ) صاحب صبح گلشن آرد: «معروف به ملانادر دامغانی است و زبانش گویا به الفاظ نادر معانی است . از اشعار اوست :
کارسازان جهان از کار خود بیچاره اند
سیل نتواند که شوید گرد از رخسار خویش )) .
کارسازان جهان از کار خود بیچاره اند
سیل نتواند که شوید گرد از رخسار خویش )) .