ترجمه مقاله

نازپرور

لغت‌نامه دهخدا

نازپرور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔناز. (از آنندراج ). || (ن مف مرکب ) پرورده شده از ناز. نازپرورد. (از آنندراج ). نازپرورد. نازپرورده . آنکه به ملاطفت و ناز و نعمت پرورش یافته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به نازپرورد شود :
بخاک پای تو ای سرو نازپرورمن
که روز واقعه پا وامگیر از سر من .

حافظ.


|| کودک زیان کار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله