ناشمرده
لغتنامه دهخدا
ناشمرده .[ ش ِ / ش ُ م ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شمرده ناشده . بی حساب . نامعدود. که نتوان شمرد از بسیاری :
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.
مشمر گام گام همچو زنان
منزل ناشمرده باید شد.
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.
نظامی .
مشمر گام گام همچو زنان
منزل ناشمرده باید شد.
عطار.