ترجمه مقاله

نافجة

لغت‌نامه دهخدا

نافجة. [ ف ِ ج َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نافج . رجوع به نافج شود. || ابر بسیارباران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ابر پرباران . ابر پرآب . ابر که باران فراوان دارد. ج ، نوافج . || باد که نخستین سخت وزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باد و هر چیزی که به شدت بیاید. و گفته اند آغاز هر بادی که به شدت وزیدن گیرد. و بادی که ناگهان به سختی وزیدن گیرد. (از معجم متن اللغة). بادی که به شدت شروع به وزیدن کند. (از اقرب الموارد). || استخوان خرد پهلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤخر الضلوع . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || دختر، بدان جهت که مال پدر را به مهر خود افزون گرداند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختر که صداق او بر مال پدر می افزاید. (از معجم متن اللغة). در میان تازیان به روزگار جاهلیت معمول بوده که چون کسی صاحب دختری می شد به وی می گفتند هنیئاً لک النافجة، ای المعظم مالک ؛ مبارک باد ترا افزون کننده ٔ مال و خواسته . (از منتهی الارب ). یعنی کسی که بزرگ کند مال ترا و افزون می نماید آن را زیرا می گیری مهر آن را و بر مال خود می افزائی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله