ترجمه مقاله

نافرمان شدن

لغت‌نامه دهخدا

نافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استعصا. عصیان کردن . سرکشی کردن . طاغی و یاغی شدن . فرمان نبردن . متمرد شدن : و فتح به بست به خالد اندر نافرمان شده بود خالد از فراه به بست شد. (تاریخ سیستان ).
ترجمه مقاله