ناله کردن
لغتنامه دهخدا
ناله کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نالیدن . زاریدن . گریه کردن . گریستن . (از ناظم الاطباء). نالیدن . فغان برداشتن . آه و افغان کردن . رجوع به ناله شود. || تضرع کردن . به آه و زاری التماس و دعا کردن :
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب .
- ناله کردن از ... ؛ شکایت کردن . شکوه کردن . گلایه . گله کردن . اشتکاء :
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
مکن ناله از بینوائی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی .
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی .
رجوع به نالیدن شود.
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب .
مولوی .
- ناله کردن از ... ؛ شکایت کردن . شکوه کردن . گلایه . گله کردن . اشتکاء :
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
سعدی .
مکن ناله از بینوائی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی .
سعدی .
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی .
حافظ.
رجوع به نالیدن شود.