نامعهود
لغتنامه دهخدا
نامعهود. [ م َ ] (ص مرکب ) بی سابقه . غیرمنتظر. که مسبوق به سابقه ای نیست :
سفله گو روی مگردان که اگر قارون است
کس از او چشم ندارد کرم نامعهود.
|| نامألوف . نامأنوس : و بازرگان از مطالعه ٔ ضیعت و معامله ٔ تجارت بازگشت و در شهر به طرفی نامعهود فرودآمد. (سندبادنامه ص 157). و بدین موضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن بر سبیل تفرد و تجرد موجب چیست . (سندبادنامه ص 222).
سفله گو روی مگردان که اگر قارون است
کس از او چشم ندارد کرم نامعهود.
سعدی .
|| نامألوف . نامأنوس : و بازرگان از مطالعه ٔ ضیعت و معامله ٔ تجارت بازگشت و در شهر به طرفی نامعهود فرودآمد. (سندبادنامه ص 157). و بدین موضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن بر سبیل تفرد و تجرد موجب چیست . (سندبادنامه ص 222).