ترجمه مقاله

نان پز

لغت‌نامه دهخدا

نان پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) خباز. (منتهی الارب ) (دهار). طالم . طاهی . (منتهی الارب ). نانوا. (ناظم الاطباء). آنکه نان می پزد : نقل است که در پیش مریدی حکایت می کرد که در بصره نان پزی هست که درجه ٔ ولایت دارد، مرید برخاست و به بصره رفت آن نان پز را دید خریطه در محاسن کرده چنانکه عادت نانوایان باشد. (تذکرة الاولیاء). || چوب نان پز؛ چوبی که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله