ترجمه مقاله

نان کلاغ

لغت‌نامه دهخدا

نان کلاغ . [ ن ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در زمین نمناک بهم رسد. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است دوائی و خوراکی که روی زمین پهن می شود و ثمرش مانند دکمه است و نام های دیگرش خبازی و انجیلک است . (فرهنگ نظام ). گیاهی است دوائی که تخم آن را بر نان پاشند و بر زمین نمناک روید، کلاغ آن را دوست دارد. (آنندراج ). گیاهی است که تخم آن را بر نان پاشند آن را زاغ دوست دارد به همین جهت نان کلاغ نامند. (غیاث اللغات ) (از فرهنگ رشیدی ) (از بهار عجم ). رقمة. (منتهی الارب ). خبازی . پنیرک :
باغبان گر بزندبانگ بباغ
قرص انجیر شود نان کلاغ .

جامی (از آنندراج ).


پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت
نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است .

قبول (از آنندراج ).


|| بعضی گویند اقحوان است . (برهان قاطع). اقحوان . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله