ترجمه مقاله

ناوردگاه

لغت‌نامه دهخدا

ناوردگاه . [ وَ ] (اِ مرکب ) جنگ گاه . (برهان قاطع) (از بهار عجم ). جای جنگ . محل پیکار. (آنندراج ) (انجمن آرا). آوردگاه . (انجمن آرا). رزمگاه . میدان جنگ . (ناظم الاطباء). دشت کین . دشت نبرد. آوردگه . رزمگه . میدان رزم :
دو لشکر بهم کینه خواه آمدند
دلیران ناوردگاه آمدند.

اسدی .


|| جولانگاه . جولانگه :
ناوردگاه سازد میدان مدح تو
هر کس که او سوار کمال و هنر شود.

مسعودسعد.


او را چو در نبرد برانگیزد
ناوردگاه چرخ کیان باشد.

مسعودسعد.


ترجمه مقاله