ترجمه مقاله

ناویدن

لغت‌نامه دهخدا

ناویدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + یدن ، پسوند مصدری ) لغةً: مانند «ناو» به چپ و راست متمایل شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تلوتلو خوردن چون شاخ درخت از نسیم . (فرهنگ خطی ). مید. مور. تمور. (از منتهی الارب ). ایستاده در یکجا به راست و چپ جنبیدن وحرکت کردن ، چنانکه ناو و کشتی آنگاه که متوقف است ودریا متموج و ناآرام . (یادداشت مؤلف ). سر جنبانیدن . این بر و آن بر شدن چیزآویخته . (فرهنگ خطی ). نوسان . جنبیدن : مظمظه و ذبذبه ؛ ناویدن چیز آونگان . مأد؛ ناویدن شاخ نازک . ناویدن گیاه . ارتناح ؛ ناویدن از مستی و جز آن . عنیان ؛ ناویدن درخت از چپ و راست . (از منتهی الارب ) :
چو مست هر طرفی می فتی و می ناوی
که شب گذشت کنون نوبت دعاست مخسب .

مولوی .


|| پینکی باشد که مقدمه ٔ خواب است . (برهان قاطع) (آنندراج ). پینکی و خواب . (انجمن آرا). پینکی . خواب کردن . (فرهنگ نظام ) (جهانگیری ). پینکی رفتن . چرت پیش از خواب . (فرهنگ خطی ). غنودن و چرت زدن . (ناظم الاطباء). || خمیدن . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). خم شدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || خرامیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). رفتاری به ناز. (برهان قاطع). گرازان رفتن . چمیدن . (فرهنگ خطی ). با ناز و تبختر رفتن . (ناظم الاطباء). مانده گردیدن . (برهان قاطع). || نالیدن . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ خطی ). ناله کردن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نالش . (فرهنگ خطی ). || گریستن . (ناظم الاطباء). || میان تهی و کاواک نمودن سنگ و یا قطعه ٔ چوبی را. (ناظم الاطباء). (از: ناو + یدن ) به معنی بصورت ناو درآوردن . رجوع به ناو شود.
ترجمه مقاله