ترجمه مقاله

ناپلئون بناپارت

لغت‌نامه دهخدا

ناپلئون بناپارت . [ پ ُ ل ِ ئُن ْ ب ُ ] (اِخ ) یا ناپلئون اول . امپراطور فرانسه و یکی از جهانگشایان معروف تاریخ است . وی در پانزدهم اوت 1769 م . در شهر آژاکسیو واقع در جزیره ٔ کرس بدنیاآمد. جزیره ٔ مزبور به سال 1768 به تصرف فرانسه درآمده بود و هنگام تولد ناپلئون جزئی از خاک فرانسه محسوب میشد. پدرش شارل بناپارت و مادرش ماریا لیتیزیا رامولینو نام داشت . وی چهارمین فرزند و دومین پسر شارل بناپارت بود. ناپلئون تحصیلات خود را در مدرسه ٔ نظامی برین شروع کرد و به سال 1774 برای طی دوره ٔ یکساله ٔ شان دو مارس بپاریس رفت . و چون از تحصیل در مدرسه ٔ اخیر فراغت یافت (1785) با رتبه ٔ ستوان دومی وارد هنگ توپخانه ٔ لافر [ ساخلو ّ والانس ] شد . در این ایام دلبستگی زیادی به سرنوشت فرانسه نداشت و برای تأمین استقلال جزیره ٔ کرس کوشش میکرد اما ظهور انقلاب رای او را تغییر داد.
وی به سال 1793 (در رتبه ٔ سروانی توپخانه ) در جنگ و محاصره ٔ تولون شرکت جست و دوبار مجروح شد و با شجاعت فوق العاده ای که از خود نشان داد، خویشتن را معروف ساخت . اما شخصیت و نبوغ نظامی او به سال 1794 در جنگهای ایتالیا مورد توجه همگان قرار گرفت . در این سال رتبه ٔ ژنرالی بریگاد توپخانه را داشت . در سال 1795 او را به ریاست یک بریگاد پیاده نظام منصوب و بدفع شورشیان «وانده » مأمور کردند و او چون تصدی این مقام را دون شأن خود میدانست از قبول آن سرباز زد و در نتیجه از خدمت برکنار شد و اندکی بعد مأموریت حفظ مجلس کنوانسیون و دفع سلطنت طلبان به عهده ٔ او واگذار گردید و فردای روز «13 واندمیر» ژنرال دیویزیون توپخانه شد و سپس به ریاست کل قوای داخلی نایل آمد وپنج ماه بعد (23 فوریه 1796) در حالی که بیست و هفت سال بیشتر نداشت به فرماندهی سپاه مأمور ایتالیا رسید و مجال مناسبی برای ابراز لیاقت و ترقیات آینده ٔخود به چنگ آورد. جنگ و فتوحات او در ایتالیا یکسال مدت گرفت و سرانجام در دسامبر 1797 فاتح و سربلند به پاریس مراجعت کرد و پاریسیان باشکوه و جلال فراوانی از او استقبال کردند. اندکی بعد دولت فرانسه او را به فرماندهی کل قوای انگلستان منصوب کرد و او به عزم اینکه خارج از جزایر انگلیس لطمه ای به آن دولت بزندآهنگ تصرف مصر کرد تا راه انگلستان را با هندوستان قطع کند. [ مصر در آن زمان از مضافات سلطنت عثمانی محسوب میشد لکن سلطان ترک در آنجا جز نامی نداشت و اداره امور مملکت با امراء مملوک بود ] .
لشکرکشی و فتوحات مصر از سال 1798 تا 1799 طول کشید وهنگامی که به پاریس بازگشت دیگر دیرکتوار قدرت یکسال پیش خود را نداشت و با ناکامیها و مشکلاتی مواجه شده بود. ناپلئون موقعیت را مناسب یافت و با کودتائی که در 18 برومر (1799) کرد قدرت را به دست گرفت و خودرا قنسول اول نامید و چون به قدرت رسید اعمال مستبدانه ای از قبیل اعلام رژیم بردگی در مستعمرات فرانسه واعدام دوک ِ آنگین مرتکب شد و به موازات آن اقدامات مدنی نیز کرد از آنجمله : تدوین قانون مدنی فرانسه ، وضع قانون جدید مالیاتی ، ایجاد بانک و دانشگاه و تفکیک دین از سیاست . به سال 1802 به مقام قنسول دائمی رسید و سرانجام در ماه مه 1804 مجلس ملی و سنای فرانسه او را امپراطور خواند. وی هنگام جلوس بر تخت امپراطوری 35 سال داشت . ناپلئون ، دوران امپراطوری خود را به جنگ با اروپائیان گذراند:
سال 1806 رادر جنگ با اطریش و روسیه سپری کرد، در «اولم » سپاه اطریش را درهم شکست و در «اوسترلیتز» بر قشون متحده ٔروس و اطریش غلبه کرد و این جنگ را با معاهده ٔ «پرس بورگ » خاتمه داد. از اکتبر 1806 تا ژوئن 1807 سرگرم جنگ با پروس و روسیه بود، پروس ها را در «ینا» و «اشتارت » شکست داد و در «ایلو» و «فریدلند» بر سپاهیان روس غلبه کرد. آوریل و ژوئیه ٔ 1809 را در جنگ با اطریش گذراند و در این نبرد هم به پیروزی رسید. جنگهای او با اسپانیا نیز از مه 1808 تا دسامبر 1813 مدت گرفت . سرانجام نبردهای ناپلئون تا سال 1809 بقرار صلح وینه انجامید. در اینجا ناپلئون به اوج ترقی رسیده بود و فتوحات نمایان وی تا سال 1812 ادامه داشت ، در این سال فرانسه حاکم بر مقدرات اروپا و ناپلئون فرمانروای قاره ٔ اروپا بود.
دوره ٔ دوم تاریخ امپراطوری وی که بعکس دوران نخست با شکست هاو ناکامی های متوالی قرین بود از سال 1812 شروع شد: در این سال وی دوستی خود را با روسیه بهم زد و بروسیه لشکر کشید و شهر مسکو را فتح و تصرف کرد اما از این سفری که در آغاز فاتحانه مینمود با لشکری پراکنده و نیمه جان از سرما و قحطی ، بتلخی بازگشت و در این لشکرکشی لطمات جانکاه ناتوان کننده دید. در ماه مه 1813 به آلمان لشکر کشید و از آنجا هم شکست خورده به فرانسه مراجعت کرد. سرانجام دول اروپائی که به جنگ باناپلئون اتفاق کرده بودند به فرانسه هجوم بردند و پاریس را تصرف کردند و جهانگشای فرانسوی را در 20 آوریل 1814 به جزیره ٔ «الب » تبعید کردند و فرانسه همه ٔ ممالک مفتوحه ٔ خود را از دست داد. ناپلئون دو ماه تبعیدی جزیره ٔ الب بود و روز 28 فوریه ٔ 1815 با هزار تن از سربازان قدیم خود از تبعیدگاهش به کشتی نشست و آهنگ فرانسه کرد تا تخت و تاج از دست رفته ٔ خود را بار دیگر تصرف کند و روز اول مارس در خلیج «ژوان » قدم به خاک فرانسه نهاد و روز بیستم مارس وارد قصر «تویلری » شد. (لوی هیجدهم با شنیدن خبر بازگشت ناپلئون از پاریس فرار کرده بود) و مردم فرانسه مقدم او را گرامی داشتند .
سلاطین اروپا که او را «دشمن و برهم زننده ٔ آسایش ملل عالم » میدانستند به دفع او یکدله شدند. و سپاهی گران فراهم کردند و به جنگ او گسیل داشتند. فرماندهی این سپاه را «بلوخر» پروسی و «ولینگتن » انگلیسی به عهده گرفتند و در میدان «واترلو» ناپلئون را برای همیشه شکست دادند. (18 ژوئن 1815). نبرد واترلو آخرین جنگ ناپلئون بود، فرماندهان فاتح اروپائی ، امپراطور شکست خورده ٔ فرانسه را دستگیر و به جزیره ٔ «سنت هلن » تبعید کردند. دوران اخیر امپراطوری ناپلئون به حکومت صد روزه معروف است . ناپلئون ایام آخر عمر خود را در جزیره ٔ سنت هلن ، به تلخی و ناکامی و سختی گذراند و سرانجام در سن 52 سالگی در شب پنجم مه 1821 به سرطان معده در تبعیدگاه غم آلود خود درگذشت .
ترجمه مقاله