ترجمه مقاله

ناچران

لغت‌نامه دهخدا

ناچران . [ چ َ ] (نف مرکب ) چراناکرده و علف ناخورده . (ناظم الاطباء). که چیزی نخورده است . که میل به خوردن چیزی ندارد. که از غم و غصه یا نقاهت و بیماری اشتهای خوردن ندارد :
بر آن چرمه ٔ ناچران زین نهاد
چه زین از برش خشک بالین نهاد.

فردوسی .


به کوهی در است این زمان با سران
دو دیده پر از آب و لب ناچران .

فردوسی .


بدین گونه بد ناچران و چمان
چنین تا برآمد بر او بر زمان .

فردوسی .


فرنگیس نالنده بود این زمان
بلب ناچران و بتن ناچمان .

فردوسی .


همی گفت زندان و بندگران
کشیدم بسی ناچمان و چران .

فردوسی .


ترجمه مقاله