ناگواری
لغتنامه دهخدا
ناگواری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ناگوار بودن . ناگوار شدن . دژگواری . وخامت . || نامطبوعی . تحمل ناپذیری . تلخی :
با کمال ناگواری ها گوارا کرده است
محنت امروز را اندیشه ٔ فردای من .
|| امتلاء. سنگینی معده . تخمه . || بدهضمی .
- ناگواری طعام ؛ برده .کظه . عسیرالهضم بودن آن .
با کمال ناگواری ها گوارا کرده است
محنت امروز را اندیشه ٔ فردای من .
صائب .
|| امتلاء. سنگینی معده . تخمه . || بدهضمی .
- ناگواری طعام ؛ برده .کظه . عسیرالهضم بودن آن .