ترجمه مقاله

نبیه

لغت‌نامه دهخدا

نبیه . [ ن َ ] (ع ص ) نام آور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشهور. (فرهنگ نظام ). مشتهر. نابه . نَبَه ْ. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ناموار. (زمخشری ). بانام . نامی . نامور. مقابل خامل . || گرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ذوالنباهة. (اقرب الموارد). شریف . نابه . نبه . (از اقرب الموارد) (ازمعجم متن اللغة). شریف . (فرهنگ نظام ). بزرگوار. (زمخشری ). || آگاه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).کیس . (فرهنگ خطی ). بیدار. هشیار. فقیه :
هر یکی از درد غیری غافلند
جز کسانی که نبیه و عاقلند.

مولوی .


بهر این فرمود آن شاه نبیه
مصطفی که الولد سِرﱡ ابیه .

مولوی .


|| آگاهی دهنده . (آنندراج ) (غیاث اللغات از لطایف ). ج ، نُبَهاء.
ترجمه مقاله