ترجمه مقاله

نجاة

لغت‌نامه دهخدا

نجاة. [ ن َ ] (ع مص ) رهیدن . نجو. نجاء. نجایة. (منتهی الارب ). رستگاری . رهیدن . (آنندراج ). رستن . (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). برستن . (زوزنی ). رجوع به نجات شود. || (اِ) حسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || حرص . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). آز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سماروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کماة. (از اقرب الموارد). || شاخ درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غصن . (اقرب الموارد) (المنجد). || زمین و جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکان بلندی که سیل آن را نمیگیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چوب هودج . (مهذب الاسما). || (ص ) ارض نجاة؛ زمینی که از درخت آن کمان و عصا سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ناقه ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ج ، نجا.
ترجمه مقاله