ترجمه مقاله

نجف

لغت‌نامه دهخدا

نجف . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) نجفقلی خان ، فرزند علی بیگ زنگنه ، متخلص به نجف . از سرداران عهد شاه عباس دوم صفوی است و به روایت نصرآبادی مدتی فرمانروای مرو و سپس حاکم قندهار بوده است و در جنگ با ازبکان رشادتی نموده . ذوق شعری داشته ، او راست :
نیست دمی خالی از خشم و غضب چرخ پیر
شب ز کواکب پلنگ روز ز خورشید شیر.
نقش نگه درست ز خطش نشسته است
این سرمه مومیائی چشم شکسته است .

(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 26).


و نیز رجوع به مجمعالفصحا ج 1 ص 61 و نگارستان ص 118 و تذکره ٔ حسینی ص 353 شود.
ترجمه مقاله