ترجمه مقاله

ندر

لغت‌نامه دهخدا

ندر. [ ن َ ] (ع مص ) بیرون جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || ناگاه بیرون آمدن . (دهار). || افتادن چیزی از درون چیزی و آشکار شدن آن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). ندور. (المنجد). || زایل شدن چیزی از موضع خود. || خارج شدن کسی از بین قوم خود. || برآمدن خوص درخت یا سبز شدن درخت . || برآمدن برگ گیاه . || کمیاب شدن چیزی . (از المنجد) (از اقرب الموارد). و اسم از آن نَدرَة و نُدرَة است . (از اقرب الموارد). || پیشی جستن مرد در علم و فضل . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || تیز دادن . (از اقرب الموارد). || مردن . || آزمودن . ندور. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بدانستن . (زوزنی ). || بیافتن . (تاج المصادر بیهقی ). در تمام معانی رجوع به ندور شود. || (ص ) نادر. (المنجد) (اقرب الموارد). شی ٔ ندر؛ نادر. وصف بالمصدر. (اقرب الموارد). رجوع به نادر شود.
ترجمه مقاله