ترجمه مقاله

ندی

لغت‌نامه دهخدا

ندی . [ ن َ دی ی ] (ع اِ) انجمن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). نادی . مجلس . (المنجد). انجمن روز یا انجمن مادامی که مجتمع باشند در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خطی ). مجلس . مجمع. نادی . ندوة. منتدی . ج ، اندیة. || (ص ) ندی الکف ؛ سخی و جوانمرد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). جَوّاد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || ندی الصوت ؛ بلندآواز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). که صوتی خوش و قوی دارد. (از المنجد). || مبتل . (المنجد). نم دار. مرطوب . نمگن . تر.
ترجمه مقاله