ترجمه مقاله

نذیر

لغت‌نامه دهخدا

نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد طبیب ، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است . او راست :
چون غنچه به رخ نقاب بستی
صد خار به سینه ام شکستی
اقلیم دلم تمام بگرفت
زلف تو، زهی درازدستی
کشتی چو مرا به جورباری
از سرزنش رقیب رستی .
رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود.
ترجمه مقاله