ترجمه مقاله

نرساباد

لغت‌نامه دهخدا

نرساباد. [ ] (اِخ ) نام دهی است در ناحیه ٔ ماربین اصفهان : و به ناحیت ماربین دیهی است که آن را نرساباد خوانند و پیش جماعتی از اهالی آن دیه داروئی باشد که به غیر از نسل و اولاد آن جماعت آن را کسی دیگر نداند و نشناسد. هر کس را که سحری با او کرده باشند یا بیهوشی یا نوعی از جنون و فساد افاعیل نفسانی بدو رسیده باشد یا چیزی به خورد او داده باشند، یکی شربت از آن داروی در شیر گاوی که رنگ شقرت دارد حل کنند و در شبی از شبهای محاق او را بخورانند و بر وی ریزند در حال به قدرت حکیم آفریدگار جل جلاله عقده ٔ سحر از زبان او گشوده شود و بدانچه بدو رسیده باشد گویا گردد. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 41).
ترجمه مقاله