ترجمه مقاله

نرگسدان

لغت‌نامه دهخدا

نرگسدان . [ ن َ گ ِ ] (اِ مرکب ) گلدانی که در آن پیازنرگس نهاده باشند. (ناظم الاطباء). نرجسدان . (مهذب الاسماء). معبهر. (دهار). گلدان نرگس . گلدان خاص پیاز نرگس از فلز یا بلور یا سفال . گلدانی که در آن گل نرگس از شاخ بریده نهند. (یادداشت مؤلف ) :
بر شاخ نار بشکفه ٔ سرخ شاخ نار
چون از عقیق نرگسدانی بود صغیر.

منوچهری .


امیر [ مسعود ] فرمود درمجلس جام زرین با صراحی های پرشراب و نقلدانها و نرگسدانها راست کردند. (تاریخ بیهقی ص 224). گردبرگرد آن درختان ... نرگسدانها نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403). گردبرگرد این نرگسدانهای سیم طبق زرین نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403).
هر زمان از بیم ناراﷲ ز نرگسدان چشم
کوثری بر روی و موی چون سمن بگریستی .

خاقانی .


منهم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
کم برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم .

خاقانی .


هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند.

حافظ.


|| جائی که نرگس میروید. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله