ترجمه مقاله

نزالة

لغت‌نامه دهخدا

نزالة.[ ن ِ ل َ ] (ع اِ) سفر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (المنجد). || ضیافت . (از اقرب الموارد). گویند: کنا فی نزالة فلان ؛ أی فی ضیافته . (اقرب الموارد). || گویند: فلان من نزالة سوء؛ هرگاه که پدر او لئیم بود. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). که تبار او پست باشد.
ترجمه مقاله