ترجمه مقاله

نزغده

لغت‌نامه دهخدا

نزغده . [ ن َ غ َ دَ / دِ / ن َ زَ دَ / دِ ] (ص ) کوفته شده و ترنجیده و مفصل های دردمند. (ناظم الاطباء). دردی در مفاصل که به مرور عضو را از حس عاطل کند و در بعضی فرهنگها عضوی به علت قولنج یا تشنج باطل شده . (از فرهنگ شعوری ). مفاصل آدمی باشد که تند شده باشد. عنصری گفت :
گربت دوزخی به روی نکوست
بر بهشتی نزغده باشد و دوست .

(از صحاح الفرس ).


شاهدی که ذکر شده بر معنی لغت منطبق نیست .
ترجمه مقاله