ترجمه مقاله

نزق

لغت‌نامه دهخدا

نزق . [ ن َ زَ ] (ع مص ) سبکی و شتابی نمودن وقت خشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَزْق . نزوق . (از اقرب الموارد). || پر شدن و لبالب شدن کوزه : نَزِق َ الاناءُ نَزَقاً؛ امتلأ الی رأسه . (المنجد). و رجوع به اقرب الموارد شود. || (اِمص ) سبکی در هر کار و تعجیل بر اثر جهل و حماقت . سبکی و سرعت . (از اقرب الموارد). || (ص ) مکان نَزَق ؛ جای نزدیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قریب . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله