ترجمه مقاله

نز

لغت‌نامه دهخدا

نز. [ ن َزز ] (ع اِ) زهاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نِزّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آب زه . (مهذب الاسماء). آبی که از زمین تراود. کلمه ٔ فارسی و معرب است . (از اقرب الموارد). آب اندک که از زمین برآید. (فرهنگ خطی ). ج ، نزوز. || بسیار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کثیر. (اقرب الموارد). || (ص ) مرد تیزخاطر زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ذکی الفؤاد. (اقرب الموارد). مرد زیرک . (مهذب الاسماء). || چست و چالاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظریف خفیف . (از اقرب الموارد). مرد سبک . (از مهذب الاسماء). || بسیارجنبش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طیاش . (اقرب الموارد). || آنکه بر یک امر قرار نگیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ظلیم نز؛ شترمرغ که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب ). || جوانمرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخی . (اقرب الموارد). || (مص ) نزیز. (اقرب الموارد). رجوع به نزیز شود.
ترجمه مقاله