ترجمه مقاله

نسترون

لغت‌نامه دهخدا

نسترون . [ ن َ ت َرْ وَ / ن َ ت َ ] (اِ) گلی باشد، نسترن گویند و گروهی نسترین گویند. (لغت فرس اسدی ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع). نستردن . گل نسرین . (برهان قاطع). نستر. (جهانگیری ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). نسترن . (از آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (صحاح الفرس ) :
از گیسوی او نسیم مشک آید
وز زلفک او نسیم نسترون .

رودکی .


ترجمه مقاله