ترجمه مقاله

نسیج وحده

لغت‌نامه دهخدا

نسیج وحده . [ ن َ ج ِ وَ دِه ْ ] (ع ص مرکب ) بی همتا. بی نظیر. بی کفو. واحد عصره . قریع قومه . بی نظیر در علم و جز آن . بی قرین . تک بافت . یگانه ٔ روزگار. که قالب نقش او را یک بار به کار برده و سپس شکسته و تباه کرده باشند. (یادداشت مؤلف ) :
چراغ گوهر قاضی محمد
نسیج وحده عالم بوالمظفر.

فرخی .


ترجمه مقاله