ترجمه مقاله

نشاخته

لغت‌نامه دهخدا

نشاخته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نشانیده . (برهان قاطع). نشانده شده . رجوع به نشانیده شود. || تعیین کرده شده . (برهان قاطع). رجوع به نشناخت و نشناخته شود. || کارگذاشته شده . نصب کرده شده . تعبیه شده .
- درنشاخته ؛ نصب شده .
- جواهر درنشاخته ؛ مرصع: گرزن ؛ نیم تاجی باشد از دیبا و جواهر درنشاخته . (لغت نامه ٔ اسدی ).
ترجمه مقاله